سه شنبه / ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ / ۱۳:۵۸
سرویس : مسجد خبر
کد خبر : ۳۷۹۱۴
گزارشگر : ۶۹۱
با شهید حسن خوراکیان

پزشکی که مجسمه شاه را به زیر کشید

شاید کمتر کسی بداند اما فردی که در تصویر مشهور از مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی، طناب بر گردن مجسمه شاه می‌اندازد و آن را به زیر می‌کشد، در واقع «حسن خوراکیان»، پزشک رزمنده جهاد سازندگی خراسان است.

به گزارش سرویس مسجدخبر پایگاه تخصصی مسجد؛ «حسن خوراکیان» اول اردیبهشت ۱۳۳۶ در مشهد به دنیا آمد و در دامان پدرومادری پرورش یافت که مذهب را سرلوحه تربیت خود قرار داده بودند. هوش و استعداد سرشار حسن، او را در همه دوران تحصیل در زمره دانش آموزان نمونه و ممتاز مدرسه قرار می‌داد و به همین دلیل توانست با موفقیت در کنکور سراسری سال ۱۳۵۳ در رشته مکانیک دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شود. اما ۶ ماه بیشتر از ورود او به دانشگاه نگذشته بود که با توصیه یکی از استادان و همچنین نیاز کشور به ویژه مناطق محروم به پزشک، از رشته مکانیک انصراف داد و تصمیم گرفت دوباره در کنکور شرکت کند. سال بعد در رشته پزشکی دانشگاه ملی تهران (شهید بهشتی) پذیرفته شد.

با وجود رفاه مالی که از آن برخوردار بود، زندگی دانشجویی اش در حجره‌ای مربوط به یک مرغداری نیمه کاره در روستای درکه سپری شد. او تلاش کرد به هر روش که شده است رنج مردم محروم را از یاد نبرد، برای همین در مواقع بیکاری هم کارگری و دستمزدش را در راه خدا انفاق می‌کرد.

ساده زیستی به حدی بود که مادرش جایی نقل کرده است: «هرگاه سر سفره چند نوع غذا بود، حسن ساده‌ترین را انتخاب می‌کرد.»

در همین دوران به فعالیت‌های سیاسی و انقلابی روی آورد و دوشادوش انقلابیون با پخش نوار‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام (ره) انجام وظیفه کرد. او از کسانی بود که در برگزاری تظاهرات و بسیج مردم درکه نقش بسزایی داشت و در جریان آزادی آیت ا... طالقانی به زندان افتاد. او همان کسی است که در روز‌های پیروزی انقلاب طنابی را بر گردن مجسمه شاه در دانشگاه ملی انداخت و آن را به زیر کشاند.

روحیه کمک رسان او زمینه ساز آن شد که همراه چند نفر از دوستانش برای رفع مشکلات روستاییان محروم به استان خوزستان برود. مدتی از طرف سپاه پاسداران برای کسب اطلاعات و نیز تعلیم قرآن به کردستان رفت. با تأسیس جهاد سازندگی به عنوان نیروی رسمی به این نهاد پیوست و در مسجد سلیمان، که در اوج محرومیت قرار داشت، به یاری مردم رنج دیده آن دیار شتافت. در آنجا مدرسه‌ای تأسیس کرد که امروز به نام خودش نام گذاری شده است.

در ادامه‌ مبارزات اسلامی و انقلابی، شهید خوراکیان در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و در ماجرای فتح لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام، حضور داشت و جزو فعالان سیاسی و اصلی این تشکل دانشجویی بود و همین ارتباط تشکیلاتی باعث شد تا پس از پایان تحصیل در مقطع کارشناسی، از طرف سپاه پاسداران جهت کسب اطلاعات و نیز تعلیم قرآن به کردستان رهسپار شود. در اواسط شهریور ۱۳۵۹ از طرف دفتر مرکزی جهادسازندگی برای راه‌اندازی بیمارستان سیاری که از سوی ارتش جمهوری اسلامی ایران به جهادسازندگی واگذار شده بود، مأمور شد و در شهرستان قم با یاری جهادگران این شهرستان آن را دایر نمود.

پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی ارتش عراق، او که چند ماه در کمیته پزشکی جهاد سازندگی قم فعالیت می‌کرد توسط یک اکیپ پزشکی به جهادسازندگی آبادان روانه شد و به همراه پدر، برادر و سایر دوستانش، بخشی از بیمارستان سیار را به جبهه منتقل کرد و در آبادان به مداوا و درمان مجروحان پرداخت.


شهید خوراکیان سرانجام پس از چند ماه حضور در جبهه در تاریخ ۷ بهمن ۱۳۵۹ در جبهه ذوالفقاریه آبادان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نائل آمد.

قسمتی از وصیت‎نامه جهادگر شهید دکتر حسن خوراکیان

خدایا! از تو می‌خواهم که اگر شهادت را نصیبم کردی فقط و فقط به خاطر خودت و رضایت ذات مقدست باشد.

ای کریم؛ از تو می‌خواهم که در لحظه‌ی مرگ، از تمام وابستگی‌ها جز وابستگی به خودت و از تمام عشق‌ها، جز عشق خودت و از تمام امیدها، به جز امید به رحمتت آزادم سازی، طاعتم بپذیری و به من مقام اهل حق را عطا کنی اگر چه محق آن نیستم.

معبودم! از تو می‌خواهم که هنگام جان دادن، مرا مشمول آیه‌ای که بر زبان دوستت جاری کرده‌ای، قرار دهی که «اَللّهُمَّ الرزُقنَا الشَهادَه خالِصاً فی سَبیلِک تَحتَ رایَه نَبیِّک مَعَ اَولِیائِک» و از عذاب دوزخ که ثمره‌ طبیعی اعمالم در دنیاست، به راحت رضوانت که نشانه‌ی دریای بیکران رحمتت است، پناه می‌برم.

انتهای پیام/

https://amoozesh.masjed.ir/u/169g

اظهار نظر

ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید