زندگینامه شهید[1]
سید عبدالحسین دستغیب، فرزند آقا سید محمدتقی، در روز عاشورای سال ۱۳۳۲ هجری قمری، مصادف با ۷ آذر ۱۲۹۳ هجری شمسی، در شیراز، در خانوادهای از سادات حسنی و حسینی، چشم به جهان گشود.
سید عبدالحسین از برکت هوش سرشار و استعداد شکوفایی که خداوند در ذاتش به ودیعه نهاده بود، تحت حمایت و تعلیم پدر تا دهسالگی دروس مقدماتی را خواند. وی بعدازاینکه در ۱۲ سالگی از نعمت پدر محروم شد، بهعنوان پسر بزرگ خانواده، سرپرستی مادر، سه خواهر و دو برادر خویش را بر عهده گرفت.
شهید دستغیب بعد از فوت پدر، راهی مدرسه خان شیراز شد؛ مدرسهای که از سالها پیش، فضای آن با انفاس قدسیه عالمانی بزرگوار، گرم و معطر شده بود و صاحب دلان را دل میربود.
در آنجا نزد عالمانی بزرگوار، دوره مقدماتی و سطح را به پایان رساند. پایان یافتن دروس سطح حوزه آیتالله دستغیب، همزمان با غائله کشف حجاب رضاخانی بود و دستغیب جوان، در همان سنین حدود ۲۲ سالگی، به مبارزه با این تهاجم بزرگ پرداخت.
هجرت به نجف
سرانجام فشار مأموران حکومت برای خروج آیتالله دستغیب از روحانیت و خلع لباس و انصراف از منبری و مسجدی بودن و همچنین شوق ادامه تحصیل، وی را در سال ۱۳۱۴ از شیراز، پس از سالها رنج و مشقت و فقر شدید مادی، به نجف اشرف کشاند.
او مدت هفت سال در نجف اشرف، تحصیلات خود را تا نیل به مقام شامخ اجتهاد ادامه داد.
بازگشت به شیراز
آیتالله دستغیب پس از سالها تلاش و مجاهدت در کسب علوم دینی، در سال ۱۳۲۱ با کوله باری آکنده از معارف دینی و علوم عرفانی، به شیراز بازگشت و در مسجد جامع عتیق، ضمن اقامه نماز جماعت، برابر وظیفه خود در جهت نشر معارف دینی و علوم اسلامی، با سلاح دانش و ایمان، به پیکار با جهل و عصیان برخاست.
ازآنجاکه وی خود عالمی وارسته و اهل عمل بود، سخنان و اندرزهای دلنشین او دلهای بسیاری از مردم را نرم و با یاد خدا و آخرت گرم میکرد.
الف: مبارزات سیاسی آیتالله دستغیب قبل از انقلاب
وی از سال ۱۳۴۱، به نهضت امام خمینی (ره) پیوست و ازآنپس نهتنها با جهل و عصیان که با جور و سلطان نیز درافتاد مسجد جامع عتیق را همچون دژی استوار در برابر شیطان و سلطان قرارداد.
۱-مخالفت با انجمنهای ایالتی و ولایتی
در سال ۱۳۴۱ که طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی تصویب شد، همزمان با تصویب این طرح، مخالفتهای علما و امام خمینی (ره) آغاز شد. وقتی نخستین اعلامیه رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی از قم به دست شهید دستغیب رسید، صریحاً با اعلام مخالفت با این طرح و حمایت از امام خمینی (ره)؛ بیان کرد: «کلاً و دربست در اختیار اسلام هستم.»
۲-آیتالله دستغیب و جریان دستگیری امام خمینی (ره)
در پی حمایت همهجانبه آیتالله دستغیب از امام خمینی (ره) پس از دستگیری حضرت امام در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، مأمورین شاهنشاهی برای مقابله با حرکتهای اعتراضی احتمالی مردم در نقاط مختلف کشور، برخی از وابستگان به امام را نیز دستگیر کردند. یکی از این افراد آیتالله دستغیب در شیراز بود.
در سال ۱۳۴۳ نیز یک بار دیگر مزدوران رژیم مانند دفعه قبل، نیمهشب به منزل ایشان ریختند و باز مستقیماً او را به تهران و زندان قزلقلعه منتقل کردند که پس از آزادی، مدت ۳ روز میهمان حضرت امام خمینی (ره) بودند.
۳- مخالفت با جشن هنر شیراز
با توجه به انتصاب شیراز به حکومتهای شاهنشاهی ایران باستان، این شهر موردتوجه حکومت پهلوی بود و برخی از جشنهای بزرگ و پرخرج حکومت شاهنشاهی در آنجا برگزار میشد. یکی از این جشنها، جشن هنر شیراز در سال ۱۳۵۶ بود که هرساله برگزار میشد.
افشاگریهای بیپروای آیتالله دستغیب در مورد جشن هنر فساد انگیز شیراز، حرکتهای اسلامی مردم فارس را عمق بیشتری بخشید و سخنرانیها و حضورش در تظاهرات و راهپیماییها و مبارزات امت مسلمان منطقه، پشتوانه محکمی برای مردم ستمدیده بود.
آیتالله دستغیب در آن سال و فردای نخستین روز اجرای این برنامه پس از نماز عصر، چنان از این برنامه انتقاد کرد که مأموران در بیرون شبستان مسجد، ضبطصوتها را توقیف میکردند و نوار آن را میگرفتند. عصر همان روز از طرف مقامات دولتی پیغام فرستادند «شما کوتاه بیایید و ما خودمان جلوگیری میکنیم، مبادا در شهرآشوب شود.»
ب: فعالیتهای آیتالله دستغیب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
آیتالله دستغیب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مانند قبل به فعالیتهای روشنگرانه خود جهت استحکام بخشیدن بهنظام نوپای اسلامی ادامه داد.
نخستین هفته پس از اقامت نماز جمعه تهران در سال ۱۳۵۸، مردم شیراز با مراجعه پیاپی از آیتالله دستغیب خواستند، نماز جمعه را در شیراز برپا کند. ایشان در پاسخ به مردم اعلام کردند که نماز جمعه از مناصب خاص و اختیارش به دست ولی امر است که در حال حاضر امام خمینی (ره) میباشد، لذا اگر ایشان دستور بفرمایند، مانعی ندارد.
مردم شیراز بیدرنگ طوماری بلندبالا با امضای افراد زیادی نوشتند و آن را برای رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی (ره) که آن زمان در قم مستقر بودند، ارسال کردند. ایشان نیز بنا به درخواست مردم با دست خط خویش حکم امامت جمعه آیتالله دستغیب را صادر کردند.
ایشان نیز بادل و جان این مسئولیت را پذیرفتند و همواره تا زمانی که زنده بودند، همه وجودشان را برای انجام هرچه بهتر این مسئولیت صرف کردند.
باوجوداینکه شهید دستغیب، نمایندگی مردم فارس و امامت جمعه شهر شیراز را بر عهده داشت، بیشتر از آنکه بخواهد در امور دولتی دخالت کند، به ارشاد مردم توجه میکرد. ایشان به دولت اسلامی ارج مینهاد و در امور مربوط به اداره استان یا شهر دخالت نمیکرد و همواره در سخنرانیهای خود مردم را به همکاری با دولت و مسئولان شهری تشویق میکرد.
ایشان معتقد بود که اگر دخالتهایی صورت گیرد، هرجومرج به وجود خواهد آمد و معتقد بود مسئولان دولتی باید وظایف قانونی خود را انجام دهند و ما هم ارشاد و هدایت و اصلاح و تربیت اخلاقی مردم را بر عهده داشته باشیم.
ایشان در تمام جریانات بعد از پیروزی انقلاب، بر اساس موازین و اندیشههای امام خمینی، رفتار و تلاش میکردند که مردم شهر شیراز را آنگونه که در نظر امام است، هدایت و رهبری کنند.
او عارفانه میگفت: (من اطاع الخمینی، فقد اطاع الله) و بنابر همین اعتقاد از همان آغاز نهضت اسلامی تا پایان عمر همواره پشت سر ایشان حرکت میکرد و ازنظر خاص و عام، سختترین مدافع ولایتفقیه بود.
دفاع مقدس در اندیشه آیتالله دستغیب
تمام علما و افراد صاحب نفوذی که برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران تلاش میکردند، در جریان جنگ تحمیلی برای حمایت از چیزی که سالها جان و عمر خود را برای به ثمر رسیدنش گذاشته بودند، تلاش دوچندان کردند و میتوان گفت؛ پیروزی در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، ثمره ازجانگذشتگی بسیاری از علما بود.
یکی از افراد بسیار مؤثر در جریان جنگ تحمیلی، شهید آیتالله سید عبدالحسین دستغیب بود که با شروع تجاوز دشمن به میهن اسلامی با بیانات بسیار رسا، جوانان را تشویق به شرکت در جبههها میکرد و در بسیج نیروهای مردمی به جبهه و تأمین تدارکات برای رزمندگان، تلاش مستمر و پیگیر داشت.
بهطورکلی تمام سخنان و فعالیتهای این شهید را میتوان در چند گروه دستهبندی کرد:
دسته اول
برخی از سخنان ایشان به اصل جنگ و تبیین جنگ بهمثابه دفاع مقدس برمیگردد. در این دسته، سخنانی از ایشان بیان میشود که ایشان در ضمن آن سخنان تلاش دارد مقوله جنگ را بهمثابه دفاع مقدس تبیین و ریشههای دینی این جنگ را برای مردم روشن کند.
وی معتقد بود؛ کسانی که در جبهه حضور پیدا میکنند و به خاطر اسلام از همه تعلقات مادی میگذرند، مؤمن واقعی هستند. بنابراین، بارها در خطبههای نماز جمعه و دیگر سخنرانیهایش، رزمندگان جنگ تحمیلی را بهعنوان مؤمنان واقعی معرفی میکرد و آنان را جزء کسانی برمیشمرد که علاوه بر ایمان زبانی، به ایمان قلبی رسیدهاند؛ ایمانی که در اعمال آنها متجلی شده است و آنها تنها کسانی هستند که غیر خدا را فدای خداوند نمیکنند.
شهید دستغیب معتقد بود؛ رزمندگان اسلام همان انصار الله هستند. وی بارها وضعیت جنگ تحمیلی را با وضعیت جنگهای صدر اسلام مقایسه کرده و جنگ تحمیلی را همانند جنگهای صدر اسلام معرفی میکرد که مؤمنان با مشقت زیاد در این جنگها شرکت میکردند.
آیتالله دستغیب جنگ تحمیلی دولت بعث عراق علیه ایران را وسیلهای برای آشکار شدن انسانیت افراد و صبر، تحمل، بردباری و شهامت آنها مینامید.
این عالم ربانی جنگ تحمیلی را مبارزه اسلام با کفر میدانست، لذا حضور در جنگ تحمیلی و دفاع از کیان اسلام و انقلاب را بالاتر از شرکت در حج تمتع میدانست، چنانچه با فرارسیدن موسم حج، اطلاعیهای بدین شرح صادر کرد: مردم متدین و شریف استان فارس، با توجه به وضع حساس فعلی مملکت و تجاوز ناجوانمردانه عراق به کشور اسلامیمان، سزاوار است از رفتن به حج صرفنظر کرده و با حضور یکپارچه خود در صحنه مبارزه، کمکهای لازم را به ارتش نیرومند و عالیقدر جمهوری اسلامی ایران برسانید.
ما فعلاً در حال مبارزه با کفر هستیم و این مصداق واقعی جهاد درراه خداست که صراحتاً قرآن مجید او را والا و برتر از هر عمل دیگر ذکر کرده و بدانید که انشاءالله به ثواب حج هم خواهید رسید.
همچنین در این دسته، سخنان و خاطراتی از ایشان در مورد تشویق مردم به رفتن به جبهه، تبریک به خاطر پیروزیهای دفاع مقدس و گزارش شرایط دفاع و جنگ تحمیلی، قرار داده شده است.
دسته دوم
دسته دوم سخنان ایشان در مورد شهید و مقام شهادت است. سخنان آیتالله دستغیب در این دسته اختصاص دارد به جایگاه و مقام شهید و شهادت و همچنین توصیه به مردم برای شرکت در مراسم دفن شهدا، توصیه به احترام به مهاجران جنگ تحمیلی و عیادت از زخمیها.
دسته سوم
دسته سوم سخنانی هستند که ایشان در مورد منافقان مخصوصاً بنیصدر، در خطبههای نماز جمعه و دیگر سخنان خود بیان کردهاند. شهید محراب در مورد شرک منافقان بیان کردند که در اسلام از کوچکترین حکم برای اسلام و مسلمین کوتاهی نشده است؛ آیا از تعیین رهبر الهی که اساس هر چیزی است، صرفنظر میفرماید؟
بلاشک اولیالامر را تعیین فرمود که مسلمین تا قیام قیامت با بقاء اسلام، همیشه رهبر الهی در رأس حکومتشان باشد، حالا یا بالاصل که امام معصوم باشد یا به نیابت نایب امام که جامع جمیع شرایط باشد، که در زمان ما منحصر به امام خمینی است.
کسانی که به آنچه پیغمبر (ص) از طرف خدا برایشان آورد که ازجمله ولایت و تعیین رهبر است، ایمان آوردند، نباید رهبر دیگری از خودشان درست کنند و باید تنها آن رهبری را بپذیرند که اذن الهی داشته باشد، هوای نفس نداشته باشد، آن رهبری که به تمام معارف ما آگاه و متحقق باشد، به اوضاع زمان آگاه و مدیر و مدبر باشد.
این گروههای منحرف که هرکدام برای خودشان رهبری درست کردهاند، ستمکارند.
دسته چهارم
دسته چهارم؛ سخنان و فعالیتهای ایشان در مورد مسائل سیاسی واقعشده است؛ مسائلی چون مسئله اسرائیل و فلسطین و دیگر مسائل داخلی در این دسته جای گرفتهاند.
در خصوص جنایتهای صهیونیستها معتقد بودند که متأسفانه سران برخی کشورهای مرتجع منطقه، بعد از کشته شدن اینهمه مسلمان توسط صهیونیسم جهان خوار و آدمخوار، درصدد همکاری با آنها هستند و میخواهند او را به رسمیت بشناسند و راه انور سادات را پیش بگیرند.
ای کشورهای عربی که نامتان هم مسلمان است، از ملت خودتان هم نمیترسید، خیال کردید ملت شعور ندارد، نمیفهمد شما چکار میکنید، بشر خواران ضد اسلام میسازید. چطور میتوانید به اسلام خیانت کنید و شما چطور با این کارتان، اسم خودتان را مسلمان میگذارید و اینگونه به امریکا خدمت و کمک میکنید، به صهیونیسم کمک میکنید و حالا هم میخواهید به او رسمیت بدهید.
مردم ایران دروغپردازی و شایعهسازی و توطئه را علیه انقلاب اسلامی فهمیدهاند، دیگر کسی سخنان و رفتار آنها را باور نمیکند، چراکه هرچه به نفعشان است میگویند، ملت شریف ایران آنها را خوب شناخته است. امید است به همین زودی ملل مستضعف بر مستکبران پیروز شوند.
کسی که ایمان به خدا و آخرت دارد، هیچوقت دشمن اسلام و مسلمین را به رسمیت نمیشناسد. مشخص است که اسرائیل و صهیونیسم با ملت فلسطین چه کرده و میکند.
شهادت
در سال ۱۳۶۰، منافقان طرح ترور آیتالله دستغیب را تهیه کرده و مدتها برای جمعآوری اطلاعات تلاش کردند. تشکیلات منافقان زمان ترور را روز جمعه ۱۳ آبان تصویب کرد و برای این کار، دختری به نام گوهر انتخاب شد.
او بهموجب مشکلات خانوادگی از کانون خانواده رهیده شده بود و در شیراز جذب تشکیلات منافقان شده بود. برنامه ترور، روز ۱۳ آبان بهصورت غیرمنتظره به هم خورد و بخشی از تلاش گروه هدر رفت.
اما بالاخره آن پیر روشنضمیر، در روز جمعه ۲۰ آذر ۱۳۶۰، مصادف با ۱۳ صفر سال ۱۴۰۲ هجری قمری، درحالیکه برای اقامه نماز جمعه راهی مصلی بود، براثر انفجار بمب توسط منافقی کوردل، به شهادت رسید و پیکر پاکش که روزههای بسیار، آن را نحیف کرده بود، پارهپاره گردید، ولی یاد این شهید در دل عاشقان فضیلت و ملت وفادار ایران، زنده است.
روایت صغری قدیری[2]
یکی از مجروحین که زنی به نام صغری قدیری بود و در بیمارستان شیراز بستری بود؛ چنین میگوید:
من از طبقه دوم منزلمان، عبور امامجمعه شیراز را تماشا میکردم که ناگهان یک دختر که چادر سیاه به سر داشت، از در یکی از منازل خارج شد و بهسوی آیتالله دستغیب دوید و هنگامیکه پاسداران قصد جلوگیری از او را داشتند، اظهار داشت؛ نامه دارم که ناگهان صدای انفجار بلند شد و اجساد قطعهقطعه شده به اطراف پرید.
شدت انفجار بمب به حدی بود که بیشتر اجساد قابلشناسایی نبودند و مردم و پاسداران با دست و جارو، قطعههای گوشت شهدا، استخوان و آثار اندکی را که از شهدا باقیمانده بود، جمعآوری کردند.
در این حادثه هشت تن شهید و پنجتن زخمی شدند.
منابع:
[1] بهرامی، مهدی، شهدای محراب و دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۹۷، صفحات ۹۹، ۱۰۱، ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۰۵، ۱۰۶، ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۱۱، ۱۱۳، ۱۱۴، ۱۱۶، ۱۱۷، ۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۰، ۱۸۰، ۱۹۰، ۱۹۱.
[2] لطفالله زادگان، علیرضا، روزشمار جنگ ایران و عراق: آزادسازی سرزمینهای ایران، گام دوم بستان (جلد ۱۶)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۴، صفحه ۹۴۵.
انتهای پیام